نماز یکشنبه ذیالقعده، نماز مستحبی و چهار رکعتی است که در یکی از روزهای یکشنبه ماه ذیالقعده خوانده میشود و فضائل بسیاری از جمله آمرزش گناهان و با ایمان مردن برای آن در روایات آمده است.
برای خواندن این نماز لازم است در یکی از یکشنبههای ماه ذیالقعده غسل کرده و برای نماز وضو بگیرید (یا قبل از غسل وضو بگیرید) و سپس دو نماز دو رکعتی مانند نماز صبح به نیت نماز یکشنبه ماه ذیالقعده به جای آورید که در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید و یک بار سوره ناس و یک بار سوره فلق خوانده میشود و پس از پایان چهار رکعت، هفتاد بار استغفار کرده (گفتن ذکری مانند اَستَغفِرُ اللهَ و اَتوبُ إلیه) و آنگاه یکبار ذکر لا حول و لا قوة الا بالله بگویید و در پایان چنین دعا کنید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ»
برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده، از جمله اینکه رسول اکرم فرمود: هر که این نماز را به جا آورد؛ توبه او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان میمیرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمیشود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملکالموت با او در وقت مردن مدارا کند و به آسانی جان دهد.
فرزندان خلف آن مردی که ادبش به ز دولتش بود!
انصافا این ها اثبات کرده اند اگر دولت دستشان باشد جایی برای ادب نخواهند گذاشت! از طرفداران رئیس جمهوری که منتقدان خود را به جهنم می فرستد و بی سواد و بی شناسنامه و ... می خواند اصلا هم بعید نبود. همین!
1- مجری برنامه (مستند شاهد عینی- با اجرای دکتر یامین پور) از دکتر کواکبیان (که در انتخابات 88 رئیس ستاد حامیان میرحسین موسوی) میپرسد: انتخابات 1388 که شما حامی میرحسین موسوی بودید. بعد از انتخابات را چطور ارزیابی میکنید؟ ایدهی تقلب، ایدهی اعلام زودهنگام نتایج انتخابات. نظرتون چیه؟
کواکبیان: من، واقعیتش، چون حالا به عنوان شاهد عینی قرار است صحبت کنیم در اینجا، اعتقادم این است که متاسفانه لج و لج بازی شد، یعنی میشد این کار صورت نگیره. یه مقداری با ذهن استراتژیکی اگر برخورد میکردیم واقعاً وضعیت به این شکل درنمیآمد. همان شبی که واقعا انتخابات صورت گرفت، روز جمعه ساعت 9 بود ما از سراسر کشور وقتی دوستان، چون ما به غیر از ستاد رسمی، ستاد حامیان میرحسین موسوی داشتیم که بنده هم به اصطلاح مسئول آن بودم. در همه استانها هم شعبه داشتیم، دفتر داشتیم، با همه هم ارتباط داشتیم. آماری که از استانها به من میرسید نشان میداد که خوب، آقای میرحسین موسوی برنده انتخابات نیست! ... .
مجری: شما گفتید ما خبر داشتیم از سراسر کشور که آقای موسوی برنده انتخابات نیست چرا تلاش نکردید که این نتایج رو، یعنی نگرش خودتون به نتایج انتخابات، به ایشون منتقل کنید که ایشون اینقدر سخت وارد معرکه نشه؟ چون بالاخره تو ستاد بودید دیگه؟ یا گفتید و باور نکردند؟!
کواکبیان: بله، نه ما گفتم ستادمون جدا بود! بعد هم واقعیتش این است که ما مجلس بودیم و این نبود که ما مرتب از صبح تا شب تو ستاد (باشیم)، میبایست مجلس هم میرفتیم! بالاخره کارهایی هم داشتیم! ولی این نکته که شما میگویید من حالا باید بگویم اینجا، شخص ایشون رو شاید نتوانستم متقاعد کنم چون نرفتم! ارتباطم کمتر شد!
{جالب است، نه؟! ایشون فرصت داشته مدتها ستاد انتخاباتی حامیان آقای موسوی در انتخابات رو ریاست کنه ولی بعد از انتخابات یکهو یادش اومده نمایندهی مجلسه و کارهایی داره که خیلی مهمه!! خیلی خیلی مهمه!! حتی مهمتر از آشوب در کشور!-فیلم کامل این مستند را در اینجا ببینید}
2- «عباس آخوندی» که نمایندهی آقای موسوی در شورای نگهبان و وزارت کشور بوده است، در جلسه دیدار نمایندگان کاندیداها بعد از انتخابات با رهبر انقلاب (که چند سال بعد، فیلم این واقعه نیز منتشر شد)، با صراحت اعتراف میکند: «متاسفانه این بار شورای نگهبان در مقدمات انتخابات خوب مراقبت نکرده و گرنه من با نظر حضرتعالی موافقم که صندوقها را بیست بار هم که بشمارند، نتیجهی آرا عوض نخواهد شد.»
{آقای آخوندی در جریان رای اعتماد برای وزارت راه هم در مجلس این مطلب را تایید کرد و تاکید کرد به تقلب اعتقاد ندارد (همان رای اعتمادی که در آن گفته بود عدهای من را به مخالفت با مسکن مهر متهم میکنند، در حالیکه من خودم مسکن مهر را مطرح کردم! و مدتی بعد از رای اعتماد آن را طرح مزخرف خواند) احتمالا ایشان هم مثل آقای کواکبیان سرشان شلوغ بوده و نتوانستهاند به سراغ آقای موسوی بروند و یا مثلا این مطلب را علنی بگویند!}
3- مجمع روحانیون مبارز (که آن زمان ریاست آن بر عهده آقای کروبی بود) که در آن روزهای نخست فتنه بیانیه میداد که: «مجمع روحانیون مبارز در جلسهای فوقالعاده به این نتیجه رسید که برای دفاع از جمهوریت اسلامی نظام و بازگرداندن اعتماد عمومی و نگاهبانی از موج آشتی ملی با صندوقهای رای، ابطال این انتخابات و تجدید آن در فضایی عادلانهتر و منطقیتر راهکار مناسب است.» (23 خرداد 88)، « در این انتخابات صرفنظر از نتیجهای که معلوم شد، آنچه موجب تأسف و نگرانی بیشتر است اعمال نوعی مهندسی آرا گسترده در این دوره است» (24 خرداد 88) و ... . با آب فتنه از آسیاب افتادن، اعضای مجمع یکییکی بازی «کی بود،کی بود؟ من نبودم!» در آوردند و منکر تقلب در انتخابات شدند. آقای خاتمی (رئیسجمهور اسبق) پس از سه سال گفت: «من نمیگویم که تقلب شده است.» و حتی ادعا کرد: «من شنبه پس از انتخابات به دیدن میرحسین موسوی رفتم و به او گفتم ممکن است تخلفی در انتخابات صورت گرفته باشد اما تقلبی که رای تو را عوض کرده باشد، اتفاق نیفتاده است. من مطمئنم که شما رای نیاوردهای». آقای موسوی بجنوردی (پدرزن سید حسن خمینی و مدعی علم بی پایان برای خودش!) در مصاحبه با فارس و در فراری رو به جلو درباره بیانیه مجمع برای راهپیمایی 30 خرداد 88 به طرز عجیبی ژست ولایت مداری گرفته و میگوید: «پیغام دادم که اگر راهپیمایی کنید من از مجمع خارج میشوم و باید راهپیمایی را لغو کنید... بههرحال خط قرمز ما، ولایت فقیه است». او سپس در پاسخ به اینکه « شما خودتان هم با موسوی و کروبی بعد از انتخابات صحبت کردید که مواضع خود را کنار بگذارند و از طریق قانونی کار را دنبال کنند؟» میگوید: «راستش من هیچ ملاقاتی نداشتم و هیچ صحبتی نیز نکردم و اگر ملاقات میکردم، حتما میگفتم .»
{عجب! این بنده خدا هم احتمالا فرصت نکرده پیش آقای موسوی برود و گرنه حتما میگفته! راست گفتهاند که دروغگو کمحافظه میشود! یادش رفته که او و سایر سران همفکرش مدتی بعد از شروع فتنه حداقل در عروسی پسر محسن میردامادی با کروبی و موسوی ملاقات داشتهاند که تصویر آن نیز موجود است (و عجیب اینکه او دقیقا کنار دست موسوی نشسته است!!!(سمت راست موسوی) }
4- با این اوصاف از معلومالحالهایی همچون «هادی غفاری» که تقریبا در تمامی اغتشاشات رسما حضور فعال داشته و عکس یادگاری گرفته است، عجیب نیست که این روزها مصاحبه کند و بگوید: «معتقد به تقلب در انتخابات 88 نبوده و نیستم».
5- هر چه دنبال این موارد را میگیری تعدادشان آنقدر زیاد میشود (حجاریان، تاجزاده، ابطحی، عطریان فر و ...) که میمانی اصلا چه کسی بود گفت «تقلب»؟! یعنی به غیر از خود موسوی و کروبی هیچکسی چنین ادعایی نکرد؟!!! وقاحت یعنی همین!
6- تقلب 88 تابوتی بود توخالی که بخشی از آن به دست مدعیان آن به تدریج به خاک سپرده شد. تدفینی در نهایت سکوت! شک نکنید اگر تیر آقایان به سنگ نمیخورد و ماهیت صهیونیستی فتنهشان روشن نمیشد و سیل خروشان ملت در 9 دی مرعوبشان نمیکرد، امروز با گردنهای افراشته صدای دروغ ننگین تقلبشان گوش فلک را کر میکرد، چراکه اینها پیروان راستین تفکر ماکیاولی هستند که معتقد بود: «هدف، وسیله را توجیه میکند!». حال روزی وسیلهات میشود خروش بر جمهوریت و روز دیگر تکذیب هر آنچه کرده بودی!
------
پ.ن: این مطلب به مناسبت 9 دی، اما با یک روز تاخیر!!! خدمتتان تقدیم می شود.
امسال خیلی یک هویی شدم زائر اربعین. الحمد لله. دیده هایم و شنیده هایم آنچنان گسترده اند که در یک مطلب نمی گنجند: از دیدار با یکی از سران فرقه شیرازی ها تا لحظات ناب زیارت. سعی می کنم برخی از آن ها در چند مطلب مجزا خدمتتان تقدیم کنم. بسم الله ...
1- از مرز که گذشتیم، اولین کامیون کنار جاده (که مجانی مسافر سوار می کرد) پرچم ایران و عراق را در هم تنیده بر کنار خود کشیده بود و نوشته بود: «حب الحسین یجمعنا»:
مردم مهمان نواز عراق در تمام مسیر سعی می کردند با تکه کلام های فارسی (مثل بفرمایید و خوش آمدید) و چیزهایی مانند چای ایرانی محبتشان را به تو نشان دهند (به قول عراقی ها چای ایرانی خفیف است و چای عراقی غلیظ):
جوان عراقی خوراکی تعارف می کند، به فارسی می گوید: «بفرما!»، بر می دارم، به عربی می گویم: «شکراً»، پاسخ می دهد: «خواهش می کنم!»، هر دو می خندیم و یکدیگر را بغل می کنیم، این یعنی تقریب دلها! پیش به سوی دهکده جهانی اسلام!
2- از بچگی برایم سوال بود! روایت داریم پس از ظهور آنچنان دلهای مومنین به هم نزدیک می شود که شخص احتیاجش را از جیب برادر مونش بر می دارد و او حتی به رویش هم نمی آورد. آخر مگر می شود؟! آن هایی که این مسیر را رفته اند معمولا یکی از خاطرات مشترکشان مهمانی در خان? برادران عراقی و تعریف مهمان نوازی شان است. خانه ای که ما میهمان آن بودیم خانه ای بود بسیار بسیار ساده، با دو اتاق و یک آشپزخانه. صاحب خانه از پلوماهی تا وای فای و حمام گرم را برایمان فراهم کرده بود. تعدادمان کمی زیاد بود، شب موقع خوابیدن، ما را در اتاق ها جا داد و اهل خانه که با تمام وجود پذیراییت می کردند در آشپرخانه محقر شب را به سر بردند! اینجاست که باور می کنی قدرت ایمان در دوران ظهور کاری می کند که مردم کاسه و کوزه یکی شوند.
3- خیلی هم گرم نیست، اما زود به زود تشنه می شوی و تا تشنه شوی کافی است دست دراز کنی و یک لیوان آب گوارای بسته بندی شده را برداری. خیلی تشنه نیستی اما آب عجیب می چسبد، جگرت خنک می شود اما گوشه چشمانت به قطره اشکی گرم می شود. قصه غریبی است، راه برایت روضه می خواند! نزدیک کربلا که می شوی عده ای مسیر را آب پاشی می کنند تا اگر کسی پا برهنه می خواهد وارد شود، اذیت نشود. به فارسی و عربی مدام به تو خوش آمد می گویند. تکه یخی بزرگ در ظرف آب شیشه ای خودنمایی می کند، با بفرما بفرما کردن التماست می کنند تا از آن آب نوش جان کنی. آری اینجا کربلاست! ولی داستان ما و کربلا کجا و داستان حسین و کربلا کجا؟!!
4- پراید، تیبا، سمند، پرشیا، شیرین عسل، نادری، کاله، اسنوا و .... اینجا پر است از کالاهای ایرانی. (تراز تجاری ایران و عراق 98 در مقابل 2 است یعنی همه اش به سود ایران! و این در حالی است که عراق نمی تواند از ما نفت بخرد و کشورهایی مثل انگلستان، ترکیه، آلمان، ایتالیا و ... که وارداتشان از ایران تقریبا منحصر در نفت می شود تراز تجاریشان با ایران به شدت به نفع آن دولت هاست! معنای این را فقط آن هایی نمی فهمند که به جای نزدیکی بیشتر با این برادران دینیمان دل به دست دادن های اتفاقی و غیر اتفاقی با کدخدایی بسته اند که اگر با ما توافق کند تراز تجاری اش با ما 100 به صفر خواهد بود!) مطمئنا بازار عراق کشش بسیار بیشتری برای کالاهای ایرانی دارد.
6- حسین (ع) عجب سفره ای گسترانده، بزرگترین سلف سرویس دنیا! وقت غذا که می شود حق انتخاب با توست، از کباب ترکی و فلافل و قیمه و پلو مرغ و کباب و چلو گوشت گرفته تا غذاهایی که مخصوص آن منطقه است و برایت کاملا جدید است. محاسبه می کنم، بیست و چند میلیون نفر که هر کدام حداقل 5 روز در سه وعده میهمان این سفره بوده اند، می شود بیش از 300 میلیون غذا! آن هم از سوی مردمی فقیر که کشورشان درگیر جنگ هم هست! حتما دچار خطای محاسباتی شده ام، باز هم حساب می کنم، جواب همان است. یاد هیئت های خودمان می افتم، زمانی که جمعیت بیش از غذای تدارک دیده شده می بود و ما دست و پای خود را پای دیگ گم می کردیم اما با تجربه ترهایمان می گفتند «زیاد محاسبه نکن، صاحب این سفره حسین (ع) است» و اتفاقا به طرز عجیبی غذا به همه می رسید. خطای ما خطای محاسباتی نیست، خطای محاسبه است! دستگاه حسین (ع) خیلی محاسبه بردار نیست!
7- با چند برادر ترکیه ای هم سفره می شوم. خیلی سعی می کنیم منظورمان را به هم بفهمانیم، اما انگار نه انگار! اسم «سید علی خامنه ای» را بر زبان می آورم. شروع می کند به گفتن جملاتی که هیچ چیز از آن ها نمی فهم. به یک باره کارت شناسایی بزرگی که بر گردن دارد بر می گردد و عکس حضرت آقا که بر پشت آن چسبانده شده نمایان می شود، لبخندی می زنم! جواب سوالم را گرفته ام!
ارادت عراقی ها به حضرت آقای ما نیز جالب است. این را در کلامشان به ما ایرانی ها می رسانند. بسیاری از موکب ها (محل پذیرایی از زائرین) نیز تصاویر ایشان را نصب کرده اند.
در بین راه نیز پر است از تابلوهایی که علمای ایرانی و عراقی را در کنار هم به تصویر کشیده اند.
در کربلا یک عراقی بساط کرده است. آب معدنی و تصاویر علما را می فروشد (عجب تناسبی!) برایم جالب است تقریبا نیمی از تصاویری که بساط کرده از حضرت آقاست.
8- در مسیر پر است از کودکان معصومی که با چشمان زیبایشان ملتمسانه از تو می خواهند چلوگوشتی را که ارزشش از تمام لباس های تن کودک بیشتر است را از دستان کوچکش بستانی و تو که کاملا سیر هستی با نگاه شرمسارت جوابش می کنی و او فورا به سمت نفر بعدی می دود... .
9- متاسفانه عراقی ها به طور افراطی از تصاویر منتسب به ائمه استفاده می کنند، این امر می تواند در آینده آسیب هایی به دنبال داشته باشد. این را نوشتم شاید به گوش کسی برسد که کاری از دستش بر می آید...
----
پ.ن: ای کاش با خودم دوربین برده بودم! این تصاویر حاصل دوربین 3 مگاپیکسلی گوشی ماست، به بزرگواری خودتان ببخشید.
- عذرخواهی ستاد استقبال از روحانی بخاطر حضور اندک مردم!
- کارگردان فیلم تبلیغاتی روحانی: برجام ذلیلانه و ننگین است
1- ابن زیاد هانی ابن عروه را در دارالاماره کوفه محبوس کرده بود. هواداران ساده لوح هانی (که به گواهی تاریخ تعدادشان آنقدر بود که اگر به قصر حمله می کردند در اندک زمانی چیزی از ابن زیاد باقی نمی ماند و مطمئنا جریان عاشورا جور دیگری رقم می خورد) دارالاماره را به محاصره در آورده بودند و در تدارک حمله ای ویرانگر به قصر بودند. ابن زیاد حیله ای در انداخت. سعی کرد جریان حبس هانی را بزک کند! اما مگر مردم باورشان می شد؟! این دروغ را باید چه کسی می گفت؟ چه کسی بهتر از آنکه یک عمر حتی در زمان علی (ع) قاضی القضات کوفه بوده و خود بر اساس شهادت مردم حکم می داده است. شریح قاضی به بالای دارالاماره آمد و شهادت داد که هانی در امان و در حال مذاکره با ابن زیاد است و با خیانت برخی خواص دیگر، هواداران ساده لوحی که به جای قدرت تحلیل چشمشان به دهان خواص جامعه بود به راحتی گول خوردند!
کار به جایی کشید که همین جمع عوام و خواص که روزی ندای دعوتشان از حسین بن علی (ع) به گوش همه رسیده بود، با دست خودشان حسین را به مسلخ بردند!
2- قرار بود با یک توافق بد با کدخدا (به قول امام راحل، شیطان بزرگ) هم انرژی هسته ای را بدهند برود، هم موشک های بالستیک، هم حمایت از متحدان استراتژیک، هم ... و خلاصه عزت یک کشور را با تحریم هایی معامله کرده بودند که حتی از متن توافق روشن بود قرار نیست حذف شوند. قرار شده بود مجلس توافق را بررسی کند. مجلس، کمیسیون ویژه ای با رای خود نمایندگان تشکیل داد و کمیسیون بعد از روزها مطالعه و بررسی کارشناسی نقاط ضعف و نفوذ متعددی در توافق با کدخدا یافت. عده ای به اصطلاح اصولگرا (که به گواهی تاریخ(!) تعدادشان در آن مجلس بسیار زیاد بود) داشتند کمی دقت می کردند و نقاط ضعف بسیاری را می یافتند. اما راس توافق با کدخدا که دید اوضاع خیلی دارد ناجور می شود ناگهان حیله ای در انداخت. سعی کرد توافق بد را بزک کند! اما مگر نمایندگان باورشان می شد؟! این دروغ را باید چه کسی می گفت؟ چه کسی بهتر از آنکه خودش رئیس سازمان انرژی اتمی بوده است. صالحی به بالای تریبون مجلس آمد و شهادت داد که انرژی هسته ای در امان است: «اینجا دارم شهادت می دهم، وقتتان را بیشتر از این نمی گیرم، ولله، ولله، ولله (با اجرای برجام) در مسایل هسته ای نه با کندی روبرو خواهیم شد نه با توقف، ، تحقیقاتمان سر جایش خواهد بود، غنی سازی مان خواهد بود» و با خیانت برخی خواص دیگر، آن دسته از نمایندگانی که به جای قدرت تحلیل چشمشان به دهان خواص جامعه بود به راحتی گول خوردند!
کار به جایی کشید که همین جمع عوام و خواص که روزی ندای مقاومت و ایستادگی شان به گوش همه رسیده بود، با دست خودشان ...! نه! اصلا چه کسی گفته است که تاریخ تکرار می شود؟! اگر قرار بود تاریخ همیشه تکرار شود که همه تیم ها یا همیشه بازنده بودند یا همیشه برنده! البته! تاریخ برای بازنده هایی که از گذشتگان و باخت های آن ها درس نگیرند صحنهی ذلت های پیاپی خواهد بود!
_________
پی نوشت: در دروغ بودن قسم جلاله و شهادت آقای صالحی همین متن توافق بس است و اصلا نیازی به نقاط نفوذ و پیچیده (که البته به تعداد زیاد وجود دارند) نیست! وقتی کشوری که در حال حاضر چند سالی است غنی سازی 20 درصدی دارد برای سالیان متوالی حق ندارد تا بیش از 3ونیم درصد غنی سازی کند! وقتی قرار است از 2 مرکز غنی سازی یکی به کل در آن غنی سازی نشود و دیگری اجازه نداشته باشد حتی 1 عدد سانتریفیوژ به آن اضافه کند! وقتی قرار است قلب رآکتور ارزشمند آب سنگین خود را با بتن پرکنیم! وقتی قرار است حد تحقیق و توسعه ی ما تا IR-8 باشد، یعنی دقیقا نقطه ای که همین الان در آن قرار داریم (مثل اینکه بگویند شما اجازه دارید در صنعت خودرو سازی تا حد خودروی پراید تحقیق و توسعه داشته باشید!!!) و بدتر از آن اجازه نداشته باشیم حتی یک عدد از آنها را در صنعت غنی سازی به کار ببندیم! وقتی اجازه بازآوری نداشته باشیم! و صدها نکتهی دیگر!.... من نمی فهمم چطور باید قسم حضرت عباس آقای صالحی را باور کنیم و این همه دم خروس توافق نامه را نادیده بگیریم!